۱-به خاطر داشته باش که عشقهای سترگ ودستاوردهای عظیم، به خطر کردنها و ریسکهای بزرگ محتاجاند.
2- وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده.
3- این سه میم را از همواره دنبال کن:
* محبت و احترام به خود را
* محبت به همگان را
* مسؤولیتپذیری در برابر کارهایی که کردهای
4- به خاطر داشته باش دست نیافتن به آنچه میجویی، گاه اقبالی بزرگ است.
5- اگر میخواهی قواعد بازی را عوض کنی، نخست قواعد را فرابگیر.
6- به خاطر یک مشاجرهی کوچک،ارتباطی بزرگ را از دست نده.
7-وقتی دانستی که خطایی مرتکب شدهای، گامهایی را پیاپی برای جبرانآن خطا بردار.
8-بخشی از هر روز خود را به تنهایی گذران.
9-چشمان خود را نسبت بهتغییرات بگشا، اما ارزشهای خود را بهسادگی در برابر آنها فرومگذار.
10- به خاطر داشته باش که گاه سکوت بهترین پاسخ است..
11- شرافتمندانه بزی؛ تا هرگاه بیشتر عمر کردی، با یادآوری زندگی خویش دوباره شادی را تجربه کنی.
12- زیرساخت زندگی شما، وجود جوی از محبت و عشق در محیط خانه و خانواده است.
13-در مواقعی که با محبوب خویش ماجرا میکنی و از او گله داری، تنها به موضوعات کنونی بپرداز و سراغی از گلایههای قدیم نگیر.
14-دانش خود را با دیگران در میان بگذار. این تنها راه جاودانگی است.
15-با دنیا و زندگیِ زمینی بر سر مهر باش.
16-سالی یک بار به جایی برو که تا کنون هرگز نرفتهای.
17-بدان که بهترین ارتباط، آن است که عشق شما به هم، از نیاز شما به هم سبقت گیرد.
18-وقتی می خواهی موفقیت خود را ارزیابی کنی، ببین چه چیز را از دست دادهای که چنین موفقیتی را به دست آوردهای.
19-در عشق و آشپزی، جسورانه دل را به دریا بزن.
دالایی لاما ۲۰۰۹
یکی از آرزوهایتان را همین الان جلوی چشم بیاورید. هر آرزویی که میخواهد باشد. میخواهد پول و ثروت باشد یا عشق و محبت یا نمره قبولی و یا استراحت و تفریح یا هر چیز دیگر. فقط بگویید از این چیزی که آرزومندش هستید و طلبش میکنید، چقدر از آن میخواهید. کم یا زیاد!؟
اگر به شما بگویند همراه با این آرزویی که چشم به راهش هستید یک سری چیزها هم همراه است که شما خوشتان نمیآید و از آن چیزهایی که خوشتان نمیآید ولی مجبورید دریافت کنید، چقدر میخواهید؟ کم یا خیلی کم یا زیاد؟
اگر درست و دقیق به خواستهها و ناخواستههای خود از زندگی نگاه کنید میبینید که همیشه یا خیلی کم خواستهاید یا خیلی زیاد. یا خیلی زیادهروی کردهاید و بیش از اندازه خواستهاید و یا نه خیلی خسیسی به خرج دادهاید و تفریط کردهاید و به اندازهای درخواست کردهاید که اصلا کفاف نیازتان را نمیدهد. سفارشتان از کاینات یا خیلی زیاد بوده یا خیلی کم ولی هرگز به اندازه کافی نخواستهاید؟! چرا؟
بیایید روی یک ورق کاغذ بنویسیم و همیشه جلوی چشمان خود بگذاریم که از این به بعد از هر چیزی به اندازه کافی بخواهیم!
برای مثال در روزهای تیره و تار زندگی از خدا بخواهیم که به اندازه کافی خورشید به ما بدهد تا بتوانیم به کمک آن خورشیدها، افکار و ایمانمان را حتی در تاریکترین روزهای زندگی روشن نگاه داریم و راه درست را از نادرست تشخیص دهیم و فریب تاریکی را نخوریم! خوب دقت کنید! ما تقاضای خیلی زیاد خورشید نمیکنیم، فقط آن اندازه میخواهیم که راه زندگی برایمان روشن شود. و به راستی بقیهاش را میخواهیم چه کنیم؟
حال بیایید به سراغ روزهای آفتابی برویم. روزهایی که آنقدر آفتاب داغ است که نمیتوان تحمل کرد. در این مواقع چرا نباید به اندازه کافی باران آرزو کنیم تا بتواند زیبایی بیشتری به روز آفتابی ما بدهد و این فرصت برایمان فراهم شود که زیر نمنم باران قدم بزنیم بدون اینکه نگران سیل باشیم و از سرما بلرزیم.
اکنون به سراغ ایام اندوه و پرغصه زندگی میرویم. وقتی احساس میکنیم زندگی دیگر قابل تحمل نیست و هر لحظهاش عذابی سنگین است، در این لحظات کافی است آرزو کنیم کاینات شادی و نشاط را به اندازه کافی فقط به قدری که بتوانیم غم و غصه را به کناری نهیم و سرپا بایستیم، به ما بدهد. خوب دقت کنید. شادی بیش از حد و بیخیالی تمامناشدنی و خیلیخیلی زیاد نمیخواهیم. فقط به اندازهای که بتوانیم بر غصههایمان غلبه کنیم و به حالت عادی برگردیم بسیاری مواقع برای ما کافی است. خوب پس به همین مقدار کافی آرزو میکنیم و بیجهت به سراغ شادیهای خیلی زیاد و پردردسر نمیرویم. همانقدر که روح ما را در تمام لحظات زندگی زنده و سرحال نگه دارد کفایت میکند.
اما همهاش خوشی که امکان ندارد. رنج بخشی از سرنوشت انسان است. هر انسانی دیر یا زود در طول زندگی خود با مقداری رنج و ناراحتی دست و پنجه نرم میکند. اما رنج و آزردگی چقدر باید باشد؟ بیایید آرزو کنیم که فقط به اندازهای باشد که بتواند کوچکترین خوشیهای زندگی ما را به بزرگترین شادمانیها تبدیل کند. همین قدر کفایت میکند و ما باید هنگام جستوجوی ناراحتی و رنج در زندگی به همین اندازه از آن قانع باشیم و آرزو کنیم که خالق کاینات فقط به اندازه طاقتمان ما را در معرض امتحان خود قرار دهد.
اگر پول جمع میکنیم به اندازه کافی آنقدر که نیاز متعارف زندگی خود و فرزندانمان را تامین کند جمع کنیم و اگر خرج میکنیم به اندازه کافی آنقدر که نیاز داریم خرج کنیم. اگر کار میکنیم آن اندازه که کفایت میکند وقت برای کار کنار بگذاریم و به اندازه کافی هم برای خودمان و فرزندان و همسرمان هم وقت فراهم کنیم. هر چیزی را در حد اعتدال و تعادل بخواهیم و خودمان را در خیلی کمها و خیلی زیادها غرق نکنیم.
اگر تعادل را رعایت کنیم و از هر چیزی به اندازه کفایت درخواست کنیم، خواهیم دید که زندگی نه تنها سخت نیست بلکه شیرینترین هدیهای است که به ما داده شده است.
WIFE
WHO SAYS IT'S HOT DOGS TONIGHT,
BECAUSE SHE IS HOME WITH ME,
AND NOT OUT WITH SOMEONE ELSE.
پرسیدم ...
چطور ، بهتر زندگی کنم ؟
با کمی مکث جواب داد :
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
وبدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار وترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن ،
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .
پرسیدم ،
آخر .... ،
و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :
مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،
قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .
کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..
بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..
داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ... :
هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،
آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،
شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند .
مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،
مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..
به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،
که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد :
زلال باش ... ، زلال باش .... ،
فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،
زلال که باشی ، آسمان در توست .
با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اوو!! معذرت میخوام
من هم معذرت میخوام ,دقت نکردم
خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه ,خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم
اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم