مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
روزی خوکی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روزِ برایشان شیر و سرشیر می دهی.
اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم ِ از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من بُرس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟
می دانی جواب گاو چه بود؟
جوابش این بود: شاید علتش این باشد که هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم .
ههههههههه.............جال بود دادا
عشق که تعریف آن برای ما این قدر سخت است، تنها تجربه بشری است که واقعا ماندگار و حقیقی است.
عشق نیروی مخالف ترس است، اساس هر رابطه است، قلب خلاقیت است، و قدرت قدرت هاست.
عشق پیچیده ترین موضوع بین انسان هاست، منبع خوشبختی است، انرژی است که ما را به هم متصل می سازد و درون ما خانه می کند...
در نهایت عشق چیزی است که ما را به راستی میتوانیم هدیه کنیم.
در دنیای مبهم، رویایی و پوچی؛ عشق منیع حقیقت است.
در مورد عشق خود نسبت به یکدیگر خسیس نباشیم و زندگی جدید را با عشق شروع کنیم....
وبلاگ زیبایی داری
از همه جوانب خوب است
به وبلاگ من هم سری بزنید
www.boazarfar.blogfa.com