دلگیرم...
از زمین و زمان...
از حقیقت فاصله ها...
و دلتنگ...
آنها به یقین غمم را نمی فهمند...
اما تو !!!
مرا درک کن..
اگر ، روزی فکر کردی...
کسی را خیلی دوست داری
تو...
امتحانش نکن!!!
که ببینی...
او چقدر دوستت دارد!!!
اول خودت را، امتحان کن!
ببین...
تحملش را داری!!!
که بفهمی اصلا دوست ندارد؟!!
قصه نامکرر عشق را
با هر زبانی که بیان کنند شنیدنیست..
چون قصه عشق بیان شور و
احساس قلب آدمی است
که از دل بیرون می آید
و از زبان جاری میشود
و باز هم جایگاه آن دل است.
بمان
آمدنت را یادم نیست
بیصدا آمدی بی آنکه من بدانم
بی اجازه ماندی بی آنکه من بخواهم
اما اکنون ذره ذره ی وجودم ماندنت را تمنا میکند
مهمان نا خوانده ی قلبم بمان که ماندنت را سخت دوست دارم
بمان
برای باور من که لحظه لحظه ی زندگی خویش را با تو پیوند زده ام
بمان
که سخت دوستت دارم